خدای سه تار
خدا از پشت کوه آمد
برایمان سه تار زد
و اسرافیلِ کرد
بیات ترک خواند
ما مست شدیم و از کوه پایین پریدیم
سرد
هوا سرد بود
تو سرد بودی
و دستهای تنها همیشه سردند
خندیدی
پشت ترافیک
من کلافه بودم
و تو خندیدی
دندانهای دنیا هم کمی زرد شده بود
پیدا شدم
حتی همان اولین بار
به سمت تو نیامدم
به سوی تو بازگشتم
،من سالها قبل از بودنت
تو بودهام
پستهای جدیدتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات (Atom)