ماه عسل
آسمان
قایمباشک ماه پشت ابرها
ما دو تن در زمین پیدا
شعر میچسبد
تو میآیی
و شب،
شعر میپاشد ...
تا نشانهای باشد برای آنان که میاندیشند
چشم را برای دیدن
و گوش را برای شنیدن آفریدیم
و دل را برای تنگ شدن
مثل رویا میمونه
پیش از تو
خیال
این گونه جرأت وقوع نداشت
نوازش
تو کدام سازی
که نوازشت
ترانهی خوش سکوت است
باش
بهار
ترجمهی طبیعت است از آمدنت
به زبان شکوفهها
بمان
برو
تا ببینی میرود
----------------جانم
بهار خواهد شد
بهار خواهد شد
و شکوفههای انار
سعی خواهند کرد مثل تو زیبا باشند
موی سیاه داری
سالهاست شعرها
مدیون موی سیاه تواند
بلند، تا منتهای تاریخ ادبیات جهان ...
تو
نگاهت
شمشیر بود
که دنیایم را دو نیم کرد
-تو و غیر تو-
تو
مرحمی بودی
که بر زخم دنیایم نشست
حرف اضافه
از میان ...
از کنار ...
از برای ...
اصلا بی خیال
از و تمام حرف های دیگر اضافی اند
تنها دوستت دارم نیاز است
کلاه
سر هم کلاه گذاشتیم
و باور کردیم همه چیز خوب است
تا وقتی در کنار هم باشیم
دوست دارم که میگی
بر لبت
روییدن صدا را دوست دارم
که گلبرگهای سرخش گونههایت را پوشانده
هر بار
آدمها میمیرند
و این اتفاق تکراری
هربار غمانگیز است
میخواهد سپید باشد
این شعر،
در وصف تو
قافیه را باخته
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات (Atom)