قصه‌ی ناتمام

کجای کدام راه
کدام راهبه‌ی مست را دیده ای؟
که چشمانت این گونه بی‌روح،
درب نمناکیست
گشاینده به انشعاب بن بستی از زمان

از روی کدام رود
چشم بسته بر چوب باریکی گذر کرده ای؟
که پاهایت،
تراشه ای حکاکی شده از مرگ است
بازگشته از زنده‌گی هزار راهبه‌ی از دیر گریخته

کدام قسمت این داستان
کدام بیت غزل سهم تو بود؟
که آن را برداشته ای و رفته ای
و باقی را زیر دست منتقدان تنها گذاشته ای
کی می رسی؟
از پس دعای کدام راهبه؟
بعد از خشکیدن کدام رود؟
کجای قصه می رسی تا پاهایت تمام شدن را یاد قصه بیاورند؟